عزیز من، گل من، تولدت مبارک
گل مامان بالاخره ٢٨ دی برات جشن تولد گرفتم. خیلی برای تولدت برنامهریزی کردم، دانلود کردم، پرینت گرفتم، شکل درست کردم و ... ولی یه سری از تزئینات رو نتونستم استفاده کنم، چون جشن خانوادگی بود و باید شام هم درست می کردم، این شد که وقت کم آوردم. ولی همه رو برات نگه میدارم تا وقتی که بزرگ شدی ببینی مامانت چه هنرمندیه
روز ٢٨ دی مرخصی گرفتم و از ٩ صبح با خاله فاطمه و دایی علیرضا و بابا کارهامون رو شروع کردیم. البته یه مقدار از کم آوردن وقت هم به این دلیل بود که بابا یه خورده تنبلی کرد و همون روز رفت خریدها رو انجام داد. اگر خاله فاطمه و دایی علیرضا نبودند خیلی از کارها میموند.یعنی ما دقیقا تا یک ربع مونده به اومدن مهمونها داشتیم کار می کردیم.
خاله فاطی متشکریم
اول چند تا عکس از تزئینات
(کیمیا خانم ، دختر دایی آیدا)
(این هم کارت تولد آیدا که سمت راستی پشت کارته و اون یکی هم روی کارت)
(این یکی از اون چیزهاییه که درست کردم ولی از بس همه چیز هول هولکی شد، بالای کمد جا موند و یادمون رفت بگذاریم روی سر آیدا)
(آیدا و دختر دایی کیمیا)
(آیدا و مامان بزرگ ها)
(عمه لیلا و عمه مریم)
(دایی مجتبی و زن دایی عاطفه)
(اون شب آیدا خیلی لجباز شده بود و خیلی هم کیمیا رو اذیت کرد، این هم یه نمونه از جر و بحثشون)
و اما شام:
این هم کادوها:
دست همگی درد نکنه
فردای تولد هم رفتیم جهیزیه خاله محبوبه رو ببینیم. 5 شنبه هم عمو سیامک و خاله محبوبه همه رو شام بیرون دعوت کردند.