آیداآیدا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

آیدا زندگی ما

این روزهای آیدا 3

1392/5/28 8:18
نویسنده : مامان ندا
344 بازدید
اشتراک گذاری

.: آیدا تا این لحظه، 1 سال و 7 ماه و 26 روز و 20 ساعت و 42 دقیقه و 18 ثانیه سن دارد :.

 

 

اول به خاله محبوبه تبریک بگم که روز 24 مرداد عقدش بود(انشاءالله خوشبخت بشن) و ما از چند روز قبل در حال بدو بدو بودیم تا عقد رو توی خونه برگزار کنیم. آیدا هم مسئول تست کردن باند ضبط بود و هر نیم ساعت یکبار روشنش میکرد و صداش و زیاد میکرد و کلی نانای میکرد و وقتی مطمئن میشد که خوبهمتفکر خاموش میکرد.

 

سر سفره عقد که تازه خاله محبوبه رو دیده بودی و جمع ساکت بودند تا عاقد خطبه بخونه، رفتی جلو و با خوشحالی از اینکه کشف کردی عروس خاله محبوبه است، بلند گفتی:مَبوبه، علوس، حوشگله.

انقدر رقصیده بودی و بالا پایین رفته بودی که وسطای مراسم خوابت برد و با صدای بلند ضبط هم بیدار نشدی. (به محض اینکه عکسها رو از خاله بگیرم برات میذارم)

 

 

تو این سه هفته ای که مامان تعطیلات تابستانه داشت، آیدا خیلی وابسته شده، هرجا میرم دنبالم میاد و مدام میگه: مامان بَگَل (بغل)، و اگر بغلش نکنم انقدر گریه میکنه که به هق هق میفته. در راستای کمبود وزنش (مشکل همیشگی)،دوباره آیدا رو بردیم دکتر و آقای دکتر گفت که باید شیر خودت رو کامل قطع کنی تا غذا بخوره و دوباره کلی ویتامین داد. خودم احساس میکنم زمان بدیه برای از شیر گرفتنش مخصوصا که سه هفته کامل کنارش بودم. شبها موقع خواب برای اینکه بهش شیر بدم میاد منو ناز می کنه و میگه: کوچولو سلام، حوبی؟ بعد هم با قیافه ی مظلوم و مهربونقلب میگه: مامان، له ذره (یه ذره) و اینجاست که من نمیتونم مقاومت کنم و دوباره شیر میخوره. 

 

 

موقع بازی کردن هر وسیله ای که برمیداره اول باهاش احوالپرسی میکنه و بعد بازی میکنه؛ اَووسَک، سلام، حوبی؟ اَووسَک، بشی. (عروسک سلام خوبی؟ عروسک بشین)، صَنَلی(صندلی) سلام حوبی.

 

 

وقتایی که بابا خوابه و آیدا داره بازی میکنه: اَووسَک ساکت!

 

 

هر وقت از بیرون صدایی میاد، با تعجب به ما میگه: دیدی؟! (به جای شنیدی)

 

 

ازش می پرسم:آیدا بابا کجاست؟ آیدا هم میگه: سرِ کار، بستنی، بخره، بخوریم. البته اینها رو با فاصله و مکث میگه.

 

 

ازش می پرسیم:عمو مهدی چی گفت؟ چشماش رو جمع میکنه و میگه: دووسیت دالَم. انقدر این جمله رو خوشگل میگه که دلم میخواد بخورمش.

 

 

موقع خداحافظی هم باید اسم تک تک افراد رو صدا کنه و دونه دونه باهاشون خداحافظی کنه.

 

 

وقتی کار بدی انجام میده یا داره چیزی رو خراب میکنه، به حالت دعوا صداش میکنم: آیدااا. آیدا هم سریع بعدش میگه: نَپَسم (نفسم)، عسلم، خوشگلم (زمانهایی که نازش میکنم رو یادآوری میکنه)، منم خنده م میگیره و دعوا بی دعوا.

 

 

تازگیها تو درآوردن لباس از ماشین لباسشویی کمک میکنه و دونه دونه لباسها رو میکشه بیرون و اگر لباسی رو نتونه بیاره بیرون میگه: مامان، مامان سنگین.

 

 

اگر گوشی موبایل من یا بابا زنگ بخوره، حتما باید گوشی هرکسی رو دست خودش بده و اگر مثلا من بخوام گوشی بابا رو بگیرم نمیده و گریه میکنه.

 

 

کتاب دعا و قرآن و تشخیص میده و اگر برداره باز میکنه و به حالت زمزمه توی لبهاش یه چیزهایی میگه شبیه «اللهم صل علی محمد».

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ندا
27 مرداد 92 13:11
عقد خاله محبوبه مبارک خوشبخت بشه
دجی ایدا یادم باشه تولد ایناز بگم ایدا برامون بخونه
مامانی ایناز منهم وزنش کم شده مثل شما خیلی نگرانشم


ممنون عزیزم